۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

تغيير آدرس

لطفا برويد به آدرس زير:
amirsar.blogfa.com

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

جلسات سياسي كميته هاي زيست محيطي

امروز به صورت غير منتظره توفيق اجباري نصيبم شد تا در كميته مبارزه با گرد و غبار سازمان حفاظت محيط زيست درجلسه اي با حضور يك هيئت عراقي شامل معاونين سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت كشاورزي عراق به همراه تني چند از كارشناسان اين كشور در امور بيابان و بهداشت و همچنين نمايندگان وزارتخانه هاي بهداشت، وزارت امور خارجه، وزرات نيرو و‌ وزارت جهاد كشاورزي شركت كردم. من كه به عنوان جايگزين مهندس جلالي در اين جلسه حضور پيدا كرده بودم در ابتدا به دليل اينكه در جلسه روز قبل شركت نداشتم به طور كامل شنونده بودم و حتي از اظهار نظر در مورد بعضي مسائل مطرح شده هم خودداري كردم. به مرور زمان و گذشت جلسه متوجه شدم كه بر اساس تفاهم نامه هاي قبلي كه بين ايران و عراق امضا شده، هيئت عراقي براي هماهنگي بيشتر و تبيين برنامه هاي آينده و توافق بر سر برنامه نهايي و زمانبندي در جهت مبارزه با مسائل ريز گردها كه خصوصا در تابستان گذشته براي كشورهاي حاشيه خليج فارس ايجاد مشكل كرده بود به ايران سفر كرده اند.


امروز روز جمع بندي بحثها و ارائه برنامه نهايي بود. دكتر اصيليان معاون سازمان محيط زيست درخواست كرد كه نمايندگان وزارتخانه ها در خصوص مبارزه با بيابانزايي و همچنين حل مشكل پيش آمده اظهار نظر نموده و راه حلهاي خود را به صورت تريبون آزاد اعلام نمايند. ولي آنچه كه براي من بسيار جالب بود عدم حضور يك متخصص قدر در امر مسائل بيابانزايي و مديريت بيابان و همچنين متخصص حفاظت خاك در اين جلسه بود. البته من را عملا نخودي فرض بفرماييد چون من قرار نبود كه در اين جلسه باشم و اگر هم حضور داشتم فقط جهت اطلاع بود و كسي كه به عنوان نماينده وزارت جهاد كشاورزي حضور داشت از افراد نخبه امر حفاظت خاك محسوب نمي شد.
تعجب من در آنجا بيشتر شد كه مهندس درويش كه به عنوان مجري طرح راهبردي بيابان در سازمان تحقيقات كشاورزي شناخته مي شود نه تنها در جلسه حضور نداشت كه از تشكيل جلسه هم خبر نداشت. درست است كه متوليان امور اجرايي در سازمان جنگلها و مراتع بايد به عنوان نماينده وزارتخانه در اين كميته حاضر شوند ولي آيا واقعا نبايد از جمع متخصصين و كساني كه در حوزه تحقيقات يك وزارتخانه مربوط به موضوع كميته كار مي كنند و از تمام كم و كيف قضيه باخبرند و حتي گزارشات مبسوطي از منابع ريزگردها داده اند در اين گونه كميته ها دعوت شوند؟ آيا نبايد افراد متخصص در خصوص امر مديريت بيابان از دانشگاهها در اين جلسات شركت داشته باشند؟ آيا حتي اگر با يك ديدگاه دموكراتيك تر به قضيه نگاه كنيم نبايد NGO هاي فعال در امر محيط زيست در جلسات اينگونه حضور داشته باشند و نظرات خود را ارائه دهند؟ قسمت مهم قضيه آنجا بود كه در امر بحث ريزگردها مسئله آب بزرگترين مسئله است ولي نمايندگان وزارت نيرو به خاطر مسائل سياسي اصلا صحبت نمي كردند و دكتر اصيليان هم طوري برخورد مي كرد كه انگار اصلا حضور ندارند! حقيقت امر اينجاست كه چون زورمان نمي رسد كه تركيه و سوريه را به خاطر كم كردن حقابه هاي عراق در دجله و فرات ملزم به انجام تعهدات نماييم و از ترس اينكه مبادا در مورد كرخه به خودمان گير بدهند، كل صورت مسئله را پاك مي كنيم.
آخر تا كي بايد مسائل و مصلحت انديشيهاي سياسي بايد با بازيگر سرنوشت زندگي و جان مردم باشند؟


خلاصه بعد آنكه جناب محمدي زاده سري به اين جلسه زدند و با سخنان مبسوط سياسي خود و به صورتي كاملا آمرانه مسائل و مشكلات و درخواستهاي ايران را به شكلي كه بايد اينگونه و بايد آنگونه شود مطرح فرمودند مقرر شد ظرف يك شب قضاياي مبارزه با ريزگردها توسط نمايندگان وزارتخانه ها تبيين و به صورت يك پروتكل براي فردا آماده شود. كميته اصرار زيادي داشت كه سوريه و عراق و ايران در اين زمينه همكاري كنند ولي كاملا معلوم بود كه نسبت به تركيه با احتياط بيشتري برخورد مي كنند.
خلاصه برايم خيلي هيجان انگيز بود كه در يك جلسه تخصصي شركت كرده بودم ولي عملا متخصصين آن حضور نداشتند. آيا واقعا اين حق مردم ماست كه اينگونه برايشان تصميم بگيريم و كار كنيم؟

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

استخاره

با اينكه خودم به استخاره در جاي خودش اعتقاد دارم ولي خيلي كم ميشه كه استخاره كنم. شايد تا الآن بيش از دو سه بار در طول عمرم استخاره نكرده ام و حقيقتش نمي دونم چه جوري ميشه با استخاره پي به لياقت و كفايت يك فرد برد. هر چي كردم ببينم مي تونم اينجوري لياقت بعضيها رو در مديريت چك كنم به نتيجه نرسيدم. بايد هر طور شده جناب منادي سفيدان كرسي سبزنشين هرم بهارستان را پيدا كنم. چون ظاهرا ايشون توانسته اند به وسيله استخاره لياقت آقاي محصولي را براي وزارت تست كنند. اگر دوستان هم راه حلي سراغ دارند بفرمايند ممنون مي شوم.

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

اعتراض يا ارائه افكار، حق يا ....

نه! بايد نوشت. بايد گفت كه مركزي را كه 16 سال با چنگ و دندان نگهداشته بوديم حالا چگونه به دست خودمان نابود مي شود. بايد نوشت و بايد گفت چگونه براي رسيدن به اهدافي هر چند آگاهانه، مي توان سيستمي را نابود كرد؟ بايد نوشت و اعتراض كرد كه چرا و به چه دليل آرزوي 16 ساله عده اي پژوهشگر دلسوخته را با تصميمي غير منطقي و به گونه اي خودخواهانه به باد هوا تبديل مي كنند؟ آخر چگونه بايد گفت كه آن سيستم قوي و مركزي كه براي خود روزي 22 دكتري حرفه اي داشت حالا پس از آنكه به دلايل مختلف ضعيف شده است بالكل با شقه شقه كردنش به دو پژوهشكده و مركز تحقيقات من درآوردي، آرزوي ديرينه مخالفينش به منصه ظهور رسيده است؟ آري بايد حرف زد. آري حق ماست كه بپرسيم. آگاهي از نحوه نابوديمان حق ماست. اينكه اعتراض كنيم كه چرا بايد آرزوي 16 ساله امان را به قبرستان آرزوها بفرستيم و با نگراني نظاره گر آينده اي باشيم كه مبهم است. چرا بايد به راحتي بپذيريم كه روند منطقي كه وجود داشت به خاطر تصميم گيريهاي عجولانه عده اي به يك روند تضعيفي تبديل شد و ارگاني كه با هزار خون دل از دهان دهها اژدهاي انحلال بيرون كشيده شده بود حالا براحتي نيست مي شود؟

حرفها زياد است ولي گاهي كار از كار گذشته است. لااقل جواب منطقي دهند كه چرا اينكار را كردند؟ آينده مبهمي كه در انتظار ماست چيست؟

اگر سرسختانه اين مطالب را نوشتم نه از روي غرض و نه از روي دشمني با هيچكس نيست. دلم براي سيستمي مي سوزد كه طي 16 سال رشدش را ديدم، ‌براي آن زحمت كشيدم و در طي اين سالها منطقي و گاهي غير منطقي از آن دفاع كردم. حدود نيمي از عمرم را در طي اين سالها در زير سوله آن به سر بردم. برايش حرص خوردم و چالش كردم. در طي دوره اي با عده اي براي دريافت اعتبارات گوناگون درگير شدم و كارهايي كردم كه گاهي براي زندگي خودم هم نكرده بودم. براي چه؟ چون دوستش داشتم. حالا هم نمي توانم ساكت باشم. نمي توانم نا اميد باشم. حرفم را مي زنم. من مخالف دو شقه شدن مركز تحقيقات حفاظت خاك و آبخيزداري به مركز خشكسالي و پژوهشكده حفاظت خاك و آبخيزداري هستم. مزكر بايد طبق برنامه قبلي در جهت تشكيل پژوهشكده پيش رود و ساختار و شالوده اصليش به هم نريزد.

سرگرداني

گاهي هر كاري مي كني كه بنويسي اصلا نمي شود. مخصوصا موقعي كه مي داني چه بايد بنويسي ولي نمي تواني. شما باشيد چه مي كنيد؟

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

استاندارد ايزو

امروز صبح به همراه همكار و رييس عزيز آقاي دكتر چرخابي به جلسه اي در سازمان استاندارد رفتيم كه در ابتدا برايم خيلي مفهوم نبود. جلسه در مورد كميته هاي تدوين استاندارد ايزو و تشكيل كميته اي تحت عنوان كيفيت خاك بود. جلسه كه شروع شد، خلاصه اي از ساختارهاي ايزو بيان شد كه برايم جالب بود. در عين حال ساختارهاي سلسله مراتبي اين سازمان و نحوه ارتباطش با كشورها نيز جالب بود. اينگونه مي توان نتيجه گرفت كه استانداردها عملا با هزينه ارگانهاي ديگر و با كمك متخصصين ديسيپلين هاي مختلف تدوين و در اختيار سازمان استاندارد قرار مي گيرد. البته نمي توان گفت كه هزينه اي هم براي سازمان ندارد ولي استفاده از متخصصين تمام علوم و همكاري آنها در قالب كارگروهها و كميته هاي مختلف و اين هماهنگي بسيار جالب است. البته بايد اذعان كرد كه از42 نفر دعوتي به اين جلسه براي شروع كار فقط 10 تا 15 نفر شركت كردند و فعلا به شكل موقت رييس و نايب رييس و دبير انتخاب شدند تا ابتداي كار را آغاز و مراحل اوليه كار را تبيين نمايند. در اين جلسه آقاي دكتر چرخابي به عنوان رييس، دكتر اصغرزاده از موسسه تحقيقات خاك و آب به عنوان نايب رييس و اين حقير به عنوان دبير كميته انتخاب شدند. البته حقيقتش اصرار آقاي دكتر چرخابي باعث شد بپذيرم و اصلا دلم نمي خواست تن به اين كار بدهم. كار سنگيني به گردنم افتاد. از بقيه مراحل كار هم شما را آگاه خواهم كرد. در عين حال از تمامي دوستاني كه در امر كيفيت خاك دستي دارند خواهشمند ام در اين زمينه ياري رسان ما باشند.

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

رويانيان، اسطوره اي كه ناگهان مي شكند.

زماني كه در دوره فرماندهي قاليباف بر نيروي انتظامي تأسيس و گردانندگي پليس 110 را آغاز كرد كسي فكر نمي كرد كه بتواند نيروي خوبي را جمع و جور كند و سازماندهي منحصر به فردي را در زمينه فوريتهاي پليسي در كشور ايجاد كند. پس از آن وقتي به نيروي راهور منتقل شد تا حدي مطمئن بوديم كه مي تواند از پس اين نيروي لجام گسيخته و بدون ابهت در سطح جاده ها و خيابانهاي كشور و شهرها برآيد و همينگونه هم شد و حتي به راحتي مي توان مطمئن بود كه از زماني كه راهور را ترك كرده عملا دوباره خلافهاي جاده اي بالا رفته و نيروهاي پنهان و پيداي پليس راهور ديگر آن ابهت زمان فرماندهي وي را ندارند.

حال نمي دانم چگونه مي شود فردي كه در برحه اي با تفكر صحيح و دلسوزانه وظيفه مندي اش را در سخت ترين مراحل ساختارسازي به خوبي و با اقتدار كامل پيش مي برد ناگهان همچون شيشه اي كه بر اثر شكستن ديوار صوتي همچون دانه هاي ارزن ريز مي شود، مي شكند؟ چگونه مي شود كه فردي كه فرهنگ سازي ترافيك را تا حدي توانسته است حالا به هر وسيله اي هر چند زور به مردمي ناآگاه بقبولاند، حالا مدعي مي شود كه مترو يك وسيله لوكس است و مد محسوب مي شود. من نمي توانم باور كنم انسان يكشبه اينقدر عوض شود. در عرض همين 24 ساعت كه جناب رويانيان تمام قد از دولت فخيمه حمايت فرموده اند و بيش از تمام قد پيشينيان و حاضرين دخيل در مترو را لعن و نفرين كرده اند سايتهاي مختلف تعجب خود را به گونه هاي مختلفي بيان كردند. هزاران كامنت هم مردم گذاشته اند ولي يكي از آنها در تابناك خيلي به دلم نشست و آن اين بود:

(جناب سردار مردم احمق نيستند).

گاهي اوقات انسان اسطوره هايي را براي خودش مي سازد كه بعدا مجبور است آنها را نابود كند. متأسفانه دوران حاضر و خصوصا در 10ساله اخير از اين اسطوره ها در ذهن من بسيار شكسته اند!