۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

رويانيان، اسطوره اي كه ناگهان مي شكند.

زماني كه در دوره فرماندهي قاليباف بر نيروي انتظامي تأسيس و گردانندگي پليس 110 را آغاز كرد كسي فكر نمي كرد كه بتواند نيروي خوبي را جمع و جور كند و سازماندهي منحصر به فردي را در زمينه فوريتهاي پليسي در كشور ايجاد كند. پس از آن وقتي به نيروي راهور منتقل شد تا حدي مطمئن بوديم كه مي تواند از پس اين نيروي لجام گسيخته و بدون ابهت در سطح جاده ها و خيابانهاي كشور و شهرها برآيد و همينگونه هم شد و حتي به راحتي مي توان مطمئن بود كه از زماني كه راهور را ترك كرده عملا دوباره خلافهاي جاده اي بالا رفته و نيروهاي پنهان و پيداي پليس راهور ديگر آن ابهت زمان فرماندهي وي را ندارند.

حال نمي دانم چگونه مي شود فردي كه در برحه اي با تفكر صحيح و دلسوزانه وظيفه مندي اش را در سخت ترين مراحل ساختارسازي به خوبي و با اقتدار كامل پيش مي برد ناگهان همچون شيشه اي كه بر اثر شكستن ديوار صوتي همچون دانه هاي ارزن ريز مي شود، مي شكند؟ چگونه مي شود كه فردي كه فرهنگ سازي ترافيك را تا حدي توانسته است حالا به هر وسيله اي هر چند زور به مردمي ناآگاه بقبولاند، حالا مدعي مي شود كه مترو يك وسيله لوكس است و مد محسوب مي شود. من نمي توانم باور كنم انسان يكشبه اينقدر عوض شود. در عرض همين 24 ساعت كه جناب رويانيان تمام قد از دولت فخيمه حمايت فرموده اند و بيش از تمام قد پيشينيان و حاضرين دخيل در مترو را لعن و نفرين كرده اند سايتهاي مختلف تعجب خود را به گونه هاي مختلفي بيان كردند. هزاران كامنت هم مردم گذاشته اند ولي يكي از آنها در تابناك خيلي به دلم نشست و آن اين بود:

(جناب سردار مردم احمق نيستند).

گاهي اوقات انسان اسطوره هايي را براي خودش مي سازد كه بعدا مجبور است آنها را نابود كند. متأسفانه دوران حاضر و خصوصا در 10ساله اخير از اين اسطوره ها در ذهن من بسيار شكسته اند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر